حج ، عملي عبادي در اسلام

وبلاگ خبري-مذهبي-فرهنگي اجـتـمـاعي-تاريـخي-آمـوزشي در موضوع حج و عمره

حج ، عملي عبادي در اسلام

۵۶ بازديد
طواف كعبه در حج

حج ، عملي عبادي در اسلام و به معناي سفر به شهر مكه در عربستان و زيارت خانه كعبه و انجام اعمال عباديِ مخصوص اين سفر است. حج افزون بر بُعد عبادي داراي ابعاد اجتماعي، اقتصادي و سياسي نيز هست و از مهم‌ترين شعائر اسلام به شمار مي‌رود.

رفتن به سفر حج، بر هر مسلمان فقط يكبار واجب مي‌شود. عقل، بلوغ، حريت و استطاعت، شرايط وجوب حج‌اند. حج واجب بر سه گونه است: قِران، اِفراد و تَمَتُّع كه در سه ماه شوال، ذي قعده و ذي حجه انجام مي‌شود.

از زماني كه فرد احرام مي‌بندد، برخي از كارها بر او حرام و انجام برخي از مناسك بر او واجب مي‌شود. مناسك حج عبارت‌اند از احرام، وقوف در عرفات، وقوف در مشعر، رفتن به سرزمين منا، رمي جمرات، سعي بين صفا و مروه، طواف نساء و نماز طواف نساء، طواف زيارت، نماز طواف و قرباني.

عمره نيز از اعمال مورد تأكيد در اسلام است. كه در ساير ايام سال انجام مي‌شود.

مراسم حج بزرگترين اجتماع مسلمانان است. معتقدان به همه فرقه‌هاي اسلامي در ايام حج در مكه گرد هم مي‌آيند.

طواف كعبه در حج

حج ، عملي عبادي در اسلام و به معناي سفر به شهر مكه در عربستان و زيارت خانه كعبه و انجام اعمال عباديِ مخصوص اين سفر است. حج افزون بر بُعد عبادي داراي ابعاد اجتماعي، اقتصادي و سياسي نيز هست و از مهم‌ترين شعائر اسلام به شمار مي‌رود.

رفتن به سفر حج، بر هر مسلمان فقط يكبار واجب مي‌شود. عقل، بلوغ، حريت و استطاعت، شرايط وجوب حج‌اند. حج واجب بر سه گونه است: قِران، اِفراد و تَمَتُّع كه در سه ماه شوال، ذي قعده و ذي حجه انجام مي‌شود.

از زماني كه فرد احرام مي‌بندد، برخي از كارها بر او حرام و انجام برخي از مناسك بر او واجب مي‌شود. مناسك حج عبارت‌اند از احرام، وقوف در عرفات، وقوف در مشعر، رفتن به سرزمين منا، رمي جمرات، سعي بين صفا و مروه، طواف نساء و نماز طواف نساء، طواف زيارت، نماز طواف و قرباني.

عمره نيز از اعمال مورد تأكيد در اسلام است. كه در ساير ايام سال انجام مي‌شود.

مراسم حج بزرگترين اجتماع مسلمانان است. معتقدان به همه فرقه‌هاي اسلامي در ايام حج در مكه گرد هم مي‌آيند.

محتويات

معناي لغوي و اصطلاحي

معناي واژه عربي حَجّ يا حِجّ، دليل و برهان آوردن و امري مهم را قصد كردن، ذكر شده است.[۱] مراد از حج در متون و منابع اسلامي، از جمله منابع فقهي، عازم شدن به سمت بيت‌اللّه‌الحرام به‌منظور به جا آوردن اعمال و عباداتي ويژه در زماني خاص است. به تعبير برخي فقها، اصطلاح فقهي حج بر مجموعه اعمالي دلالت دارد كه در مكانهايي خاص در مكه انجام مي‌شوند.[۲] به مجموع كارهاي عبادي آيين حج، مَناسِك حج مي‌گويند.[۳] كلمه مناسك (جمع مَنْسَك) به معناي مكان يا زمان عبادت، عبادت كردن و محل ذبح است كه توسع معنايي يافته و بر همه كارهايي كه حج‌گزار در مكه انجام مي‌دهد، اطلاق مي‌شود.[۴]

در قرآن

  • در قرآن، آيات متعددي درباره حج آمده و حج، تكليفِ اشخاص مستطيع[۵] و از شعائر بزرگ و شايسته تعظيم[۶] به‌شمار رفته است.
  • بنابر آيه ۲۷ سوره حج، حضرت ابراهيم(ع) مأمور شد كه حكم حج را به مردم ابلاغ كند. قرآن حج را عبادتي معرفي كرده كه زماني معين دارد و هلال، نشانه حلول ماه جديد و فرا رسيدن موسم آن است.[۷]
  • همچنين در قرآن به معين بودن ماههاي برگزاري حج تصريح شده است. [۸] بر اين اساس، رسم جاهلي تغيير ماههاي حرام و جلو انداختن يا تأخير اجراي مناسك حج مردود اعلام گرديده است.[۹]
  • در آيات متعدد ديگري به مناسك و احكام فقهي و اخلاقي حج پرداخته شده است، از جمله تشريع حج تمتع براي غير اهالي مكه و مجاوران حرم،[۱۰] وقوف در مشعر الحرام و عرفات همراه با آداب آن،[۱۱] احكام مربوط به قرباني كردن[۱۲] و شكار كردن (صيد) در مناسك حج،[۱۳] وجوب طواف خانه خدا[۱۴] و سعي ميان صفا و مروه،[۱۵] جايز نبودن تراشيدن موي سر پيش از انجام قرباني،[۱۶] جواز كسب و تجارت در حج،[۱۷] برخي كارهاي ممنوع يا مذموم در هنگام مراسم حج، مانند مجادله و مباشرت با همسر[۱۸] و مخالفت با برخي سنّتهاي ناپسند جاهلي در اعمال حج.[۱۹]

در احاديث

در دو كتاب وسائل الشيعه و مستدرك الوسائل بيش از ۹۱۵۰ حديث درباره جايگاه و احكام حج وجود دارد كه نشان‌ دهنده اهميت و جايگاه مهم آن در دين اسلام و فراواني احكام و پيچيدگيهاي آن است.

  • حج در روايات، برتر از روزه و جهاد، بلكه هر عبادتي جز نماز شمرده شده است.[۲۰] در مناسك حج اسرار و فوايد بي‌شماري نهفته است. در روايتي از [[امام صادق(ع)] آمده است: «حج گزار مهمان خدا است؛ اگر بخواهد به او عطا مي‌كند و اگر بخواهد اجابتش مي‌نمايد و اگر حاجي شفاعت كسي را نزد او نمايد مي‌پذيرد و اگر از خواستن ساكت شود، خود آغاز به عطا مي‌كند».[۲۱] در روايتي ديگر از آن حضرت آمده است: «آن گاه كه حاجيان در مني استقرار مي‌يابند، منادي از جانب خدا ندا مي‌دهد: اگر خواستار خوشنودي من هستيد، من راضي شدم».[۲۲]
  • در احاديث، حج از اركان دين اسلام[۲۳] و از برترين كارها و باارزش‌ترين فرايض[۲۴] به‌شمار رفته است.
  • حضرت علي(ع) حج را جهاد ناتوانان ناميده[۲۵] و در وصيت خود، كمترين دستاورد آن را آمرزش گناهان دانسته است.[۲۶]
  • ادا نكردن يا به تأخير انداختن حج واجب در احاديث به شدت نكوهش و موجب بروز آثار و تبعات منفي دنيوي و اخروي اعلام شده است.[۲۷]
  • حج در احاديث چنان اهميتي دارد كه بر زمامدار مسلمانان فرض شده كه اگر مردم فريضه حج را وانهند، آنان را به انجام دادن آن وادارد و در صورت نياز، هزينه سفر را از بيت المال تأمين كند.[۲۸]

حكمت تشريع

  • احاديث متعددي به حكمت تشريع حج پرداخته‌اند. امام علي(ع) در موارد گوناگون، شماري از اين حكمتها را ياد كرده است، از جمله تواضع مسلمانان در برابر عظمت و عزت خداوند، رهايي از تكبر، آزمايشي بزرگ براي تحمل سختيها، نزديكي مسلمانان به يكديگر، فراهم شدن اسباب تقرب به خداوند و رحمت الهي.[۲۹]
  • حضرت فاطمه(س) حج را عامل استوار ساختن دين شمرده است.[۳۰]
  • امام صادق(ع) گرد آمدن مسلمانان از نقاط مختلف جهان، آشنا شدن آنان با يكديگر، بهره بردن از منافع گوناگون تجاري و فراگيري معارف و احاديث رسول اكرم(ص) را از حكمتهاي حج خوانده است.[۳۱]
  • امام رضا(ع) نيز برخي حكمتهاي تشريع حج را چنين برشمرده است: وارد شدن به مهمان‌سراي خداوند و توبه از گناهان گذشته، بازداشتن بدن از پيروي خواستها و لذايذ نفساني، دورشدن از سنگدلي و نااميدي، برآورده شدن نيازهاي مردم، بهره‌مندي انسانها از منافع اقتصادي حج، تفقه و آشنايي مردم با دين.[۳۲]

آداب سفر

توصيه‌هاي متعددي از رسول اكرم(ص) و امامان شيعه درباره آداب سفر حج نقل شده است، از جمله:

  • پشيماني و توبه از گناهان گذشته، داشتن زهدي كه از گناه باز دارد و حلمي كه موجب چيرگي بر خشم گردد، خوش‌خلقي با هم‌سفران، گشاده‌دستي در هزينه كردن براي مخارج سفر حج و پرهيز از چانه‌زني در خريد آن،[۳۳] سخن نيكو گفتن در طول سفر، احتراز از لغو و بيهوده‌گويي، و اطعام مستحقان.[۳۴]
  • در احاديث، پاداش حج و غفران الهي منوط به اداي آن با اخلاص و به دور از هرگونه ريا و خودنمايي قلمداد شده است.[۳۵]

حكم تكليفي

حج از اركان اسلام است و بر هر مكلّفي در طول عمر با دارا بودن شرايط آن، يك بار واجب مي‌شود. به حج واجب به اصل شرع ـ و نه با نذر و مانند آن ـ از اين جهت كه از اركان دين است «حَجّةُ الاسلام» گويند.[۳۶]

وجوب حج فوري است؛ بدين معنا كه در نخستين سال استطاعت بايد انجام گيرد و در صورت عدم امكان، در سال بعد به جا آورده مي‌شود و تأخير آن از سال استطاعت بدون عذر، گناه كبيره است.[۳۷]

حج گاه با نذر، عهد، قسم، بطلان حج پيشين و اجير شدن جهت نيابت، واجب مي‌شود. بدون فراهم آمدن يكي از اسباب وجوب، گزاردن حج مستحب است؛ چنان كه تكرار آن در هر سال و نيز به حج بردن خانواده استحباب دارد.[۳۸]

چنانچه به جا آوردن حج پس از وجوب آن، نيازمند مقدماتي از قبيل سفر و فراهم كردن اسباب آن باشد، مبادرت به آنها واجب است.[۳۹]

شرايط وجوب

عقل، بلوغ،[۴۰] حرّيت[۴۱] و استطاعت،[۴۲] شرايط وجوب حج‌اند. بنابراين، حج بر ديوانه، نابالغ، برده و غير مستطيع واجب نيست؛ بلكه اين افراد اگر هم حج بگزارند، كفايت از حجة الاسلام نمي‌كند.[۴۳] البته اگر كودك مميز يا ديوانه در اثناي حج مستحبي بالغ و عاقل گردد و وقوف به مشعر را پس از بلوغ يا عقل درك كند، بنابر مشهور از حجة الإسلام كفايت مي‌كند. در اين صورت در وجوب تجديد نيت احرام براي حجة الاسلام، اختلاف است.[۴۴]

احكام

  • بر كسي كه به اندازه گزاردن حج مال دارد، ليكن به همان اندازه هم بدهي فعلي دارد، حج واجب نمي‌شود.[۴۵] برخي گفته‌اند: تفاوتي بين حالّ و مدّت دار بودن بدهي نيست و در هر دو صورت وجوب حج ساقط است.[۴۶]
  • قرض كردن براي حج واجب نيست.[۴۷] اگر هزينه حج را به كسي بذل كنند، با فراهم آمدن ديگر شرايط، حج بر او واجب مي‌گردد؛[۴۸] ليكن بنابر قول برخي، اگر هبه نمايند، قبول آن واجب نيست.[۴۹]
  • در وجوب حج بر زن، همراه داشتن مَحرَم شرط نيست، مگر آنكه حج وي به جهت ترس از خطر متوقّف بر آن باشد.[۵۰]
  • كسي كه پس از احرام و دخول در حرم بميرد، ذمّه‌اش از حج بري مي‌شود و گويا حج را كامل انجام داده است.[۵۱]
  • بر كسي كه پس از وجوب حج بر او، آن را انجام نداده، حج مستقر مي‌گردد و بر او واجب است آن را به جا آورد، هرچند شرايط وجوب از بين برود، و چنانچه در حياتش حج نگزارد، واجب است پس از مرگش از طرف او حج به جا آورند.
  • استقرار حج، بنابر مشهور با در اختيار داشتن زمان لازم براي انجام دادن اختياري مناسك حج و فراهم بودن شرايط وجوب در آن مدت، تحقق مي‌يابد.[۵۲] هزينه چنين حجي از اصل تركه ـ و نه ثلث آن ـ برداشته مي‌شود.[۵۳] در اينكه بايد از طرف او حج بلدي به جا آورند يا حج ميقاتي، اختلاف است.

شرايط صحّت

مسلمان بودن، مؤمن (دوازده امامي) بودن،[۵۴] مباشرت در اعمال و در خصوص زن، اذن شوهر در حج استحبابي،[۵۵] وقوع احرام در ماههاي حج (شوال، ذيقعده و ذيحجه)، شرايط صحّت حج‌اند. كسي كه مي‌خواهد حج تمتّع به جا آورد، بايد عمره آن را در ماههاي حج انجام دهد و به جا آوردن عمره تمتع در غير ماههاي حج صحيح نيست؛ چنان كه احرام عمره تمتع و نيز احرام حج پس از دهم ذيحجه صحيح نيست؛ حتي به قول كساني كه تمامي ذيحجه را از ماههاي حج مي‌دانند.[۵۶]

  • حج هرچند بر كافر واجب است، ليكن از او در حال كفر صحيح نيست.[۵۷] بر بطلان عبادات غير مؤمن ادعاي اجماع شده است؛[۵۸] ليكن در صورتي كه مستبصر شود، بنابر مشهور لازم نيست حجي را كه مطابق مذهب خود انجام داده، در صورت عدم اخلال به ركن آن، اعاده كند؛[۵۹] هرچند اعاده آن مستحب است.[۶۰]
  • كسي كه حج بر او واجب شده، اگر توانايي دارد خود بايد انجام دهد و به جا آوردن ديگري از طرف او كفايت نمي‌كند.[۶۱]
  • حج با نذر و مانند آن (عهد و قسم) واجب مي‌شود. عقل، بلوغ و حريت و در زوجه، اذن زوج از شرايط صحّت نذر، عهد و قسم است.[۶۲]

نيابت در حج

نايب گرفتن در حج استحبابي، خواه براي مرده يا براي زنده مستحب است. نايب گرفتن در حج واجب براي مرده‌اي كه حج بر او استقرار يافته، بر ورثه واجب است و نيز بنابر مشهور، نايب گرفتن براي زنده‌اي كه حج بر او استقرار يافته، ليكن به دليل بيماري يا پيري و مانند آن، توانايي جسمي خود را براي هميشه از دست داده، واجب است؛ بلكه بنابر قول برخي، در صورت استطاعت و عدم استقرار نيز، به شرط متمكن بودن براي نايب گرفتن، حكم چنين است. در اينكه وجوب نيابت اختصاص به حجةالاسلام دارد يا شامل حج واجب با نذر يا به سبب باطل شدن حج پيشين هم مي‌شود، اختلاف است.[۶۳]

اقسام حج

حج بر سه قسم است: حج تمتّع، حج قِران و حج اِفراد.

  • حج تمتّع وظيفه كساني است كه در فاصله شانزده يا دوازده فرسخي مكه يا دورتر ـ بنابر اختلاف اقوال در مسئله ـ سكونت دارند.[۶۴]
  • حج قران و افراد وظيفه اهالي مكه و نيز كساني است كه فاصله محلّ سكونت آنان تا مكه كمتر از مسافت ياد شده است.[۶۵]

مناسك حج

اعمال و مناسك حج بر اساس ترتيب زماني عبارتند از:

  1. احرام بستن
  2. وقوف در عرفات
  3. وقوف در مشعرالحرام
  4. بيتوته در سرزمين منا در شب‌هاي يازدهم و دوازدهم و براي برخي سيزدهم و انجام اعمال زير:
    1. رمي جمرات سه گانه در روزهاي ياد شده.[۶۶]
    2. قرباني در منا كه در حج تمتع، واجب و در حج قِران و افراد مستحب است.[۶۷]
    3. حلق يا تقصير
  5. طواف زيارت
  6. نماز طواف
  7. سعي بين صفا و مروه
  8. طواف نساء
  9. نماز طواف نساء

مستحبات حج

مستحبات مربوط به مناسك حج

هر يك از مناسك حج آداب و مستحباتي دارد. در كتابهاي فقهي، براي احرام، وارد شدن به مسجدالحرام، طواف، نماز طواف، سعي صفا و مروه، وقوف در عرفات، وقوف در مشعر الحرام، رمي جمرات، قرباني، سرزمين منا و خود شهر مكه آدابي نقل شده است.

مستحبات پس از اتمام مناسك

  1. بازگشت به مكه از مِنا براي طواف وداع؛[۶۸]
  2. خواندن شش ركعت نماز در مسجد خيف در مدت اقامت در منا؛[۶۹]
  3. فرود آمدن در وادي مُحَصَّب (ابطح) و به پشت دراز كشيدن، هنگام كوچ از مني در روز سيزدهم ذيحجه؛[۷۰]
  4. داخل شدن در كعبه بدون كفش، بويژه براي كسي كه نخستين بار حج مي‌گزارد و غسل و دعا كردن هنگام دخول و نيز خواندن دو ركعت نماز بين دو ستون بر سنگ سرخ، همچنين چهار گوشه بيت، در هر گوشه دو ركعت و سپس خواندن دعاي مأثور و استلام اركان كعبه، بويژه ركن يماني؛[۷۱]
  5. طواف كردن براي خويشان و همشهريان[۷۲] و سپس طواف وداع و دست كشيدن بر چهار ركن كعبه و مُستَجار و دعا كردن به آنچه مي‌خواهد و آمدن نزد چاه زمزم و نوشيدن از آب آن و خواندن دعاي مأثور هنگام خارج شدن؛[۷۳]
  6. به سجده رفتن و رو به قبله قرار گرفتن و دعا كردن قبل از ترك مسجد الحرام؛
  7. خروج از مسجد از باب حنّاطين؛[۷۴]
  8. عزم بازگشت به مكه براي حج در سالهاي بعد؛
  9. بنابر تصريح برخي، حضور در محلّ ولادت رسول خدا(ص) و نيز منزل حضرت خديجه (مولد حضرت زهرا) عليهما السّلام و زيارت قبر ايشان در قبرستان حُجُون؛
  10. رفتن به مسجد اَرْقَم[۷۵]
  11. صعود به غار حِرا و غار ثور.[۷۶]

حج مستحب

كسي كه شرايط حج واجب را ندارد، مستحب است كه به سفر حج برود. كساني هم كه حج واجب را به‌جا آورده‌اند، به تكرار حج توصيه شده‌اند. ترك كردن حج به مدت پنج سال متوالي مكروه و حج گزاردن به نيت ديگران، چه زندگان و چه مردگان، به‌ويژه معصومان(ع) مستحب به‌شمار رفته است.[۷۷]

فوت شدن حج

كسي كه حجش فوت شده با انجام دادن عمره مفرده از احرام خارج مي‌شود. در اينكه در اين صورت لازم است براي عمره نيت كند يا نيازي نيست، بلكه عمل او به صورت خودكار تبديل به عُمره مي‌شود، اختلاف است. در صورت واجب بودن حج بر چنين شخصي، سال ديگر بايد آن را به جا آورد. در صورت مستحب بودن، به جا آوردن آن در آينده استحباب دارد.[۷۸]

كسي كه حجش فوت شده، مستحب است تا پايان ايام تشريق در منا بماند و اعمال عمره مفرده را پس از اين ايام انجام دهد.[۷۹]

پانويس

  1. جوهري؛ ابن‌منظور؛ زبيدي، ذيل «حجج»
  2. ر.ك: ابن‌ادريس حلّي، ج ۱، ص۵۰۶؛ محقق حلّي، ۱۴۰۹، ج ۱، ص۱۶۳؛ محقق كركي، ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲، ج ۲، ص۱۴۹ـ۱۵۰
  3. ر.ك: ابوالصلاح حلبي، ص۱۹۵، ۱۹۸، ۲۱۷؛ طوسي، المبسوط، ج ۱، ص۳۰۹؛ عيني، ج ۹، ص۱۲۱
  4. جوهري؛ ابن‌منظور؛ طريحي، ذيل «نسك»
  5. آل‌عمران: ۹۷
  6. حج: ۳۲
  7. ر.ك: بقره: ۱۸۹
  8. بقره: ۱۹۷
  9. رجوع كنيد به توبه: ۳۷
  10. بقره: ۱۹۶
  11. بقره: ۱۹۸ـ۱۹۹
  12. بقره : ۱۹۶؛ حج: ۲۸
  13. مائده : ۱ـ۲، ۹۵ـ۹۶
  14. حج: ۲۹
  15. بقره: ۱۵۸
  16. بقره: ۱۹۶
  17. بقره : ۱۹۸
  18. بقره: ۱۹۷
  19. بقره: ۱۸۹
  20. الكافي (كليني)، ج ۴، ص۲۵۳ ـ ۲۵۴
  21. الكافي (كليني)، ج ۴، ص۲۵۵
  22. الكافي (كليني)، ج ۴، ص۲۶۲
  23. ر.ك: ابن‌خزيمه، ج ۱، ص۱۵۹؛ ابن‌حجر عسقلاني، ج ۳، ص۲۸۵ـ ۲۸۶؛ حرّعاملي، ج ۱، ص۱۳ـ۲۰، ۲۶ـ۲۸
  24. ر.ك: بخاري، ج ۲، ص۱۴۱؛ كليني، ج ۴، ص۲۵۲ـ۲۶۴؛ ابن‌بابويه، ۱۳۶۸ش، ص۴۶ـ۵۰
  25. نهج‌البلاغة، حكمت ۱۳۶
  26. ر.ك: كليني، ج ۷، ص۵۱ـ۵۲؛ نيز براي نمونه احاديث اهل سنّت از پيامبر ر.ك: بخاري، ج ۲، ص۲۰۹
  27. ر.ك: نهج‌البلاغة، نامه ۴۷؛ ترمذي، ج ۲، ص۱۵۳ـ۱۵۴؛ حرّعاملي، ج ۱۱، ص۲۹ـ۳۲
  28. ر.ك: كليني، ج ۴، ص۲۵۹ـ۲۶۰، ۲۷۲؛ حرّعاملي، ج ۱۱، ص۲۳ـ۲۴
  29. ر.ك: نهج‌البلاغة، خطبه ۱، ۱۱۰، ۱۹۲، حكمت ۲۵۲
  30. مجلسي، بحارالانوار، ج ۲۹، ص۲۲۳
  31. ر.ك:حرّعاملي، ج ۱۱، ص۱۴
  32. ابن‌بابويه، ۱۳۶۳ش، ج ۲، ص۹۰
  33. ر.ك:ابن‌بابويه، ۱۴۰۴، ج ۳، ص۱۶۷، ۱۹۷؛ طوسي، تهذيب، ج ۵، ص۴۴۵؛ حرّعاملي، ج ۱۱، ص۱۴۹، ج ۱۷، ص۴۵۵ـ۴۵۶
  34. ر.ك:ابن‌ابي‌جمهور، ج ۴، ص۳۳؛ قزويني، ص۵۸۶ـ۵۸۸؛ شكوئي، ص۹۹
  35. ر.ك:ابن‌بابويه، ۱۳۶۸ش، ص۵۰۴؛ ابن‌حجر عسقلاني، ج ۳، ص۳۰۲؛ حرّعاملي، ج ۱۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰، ۱۴۶
  36. جواهر الكلام، ج۱۷، ۲۲۰ ـ ۲۲۳
  37. جواهر الكلام، ج۱۷، ۲۲۳ ـ ۲۲۵
  38. جواهر الكلام، ج۱۷، ۲۱۶ و ۲۲۸
  39. مهذّب الاحكام، ج ۱۲، ص۱۸
  40. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۲۲۹
  41. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۲۴۱
  42. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۲۴۸
  43. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۲۲۹، ۲۴۱، ۲۴۸ و ۲۷۵
  44. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۲۲۹ ـ ۲۳۴
  45. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۲۵۸ ـ ۲۵۹
  46. منتهي المطلب، ج ۱۰، ص۸۰
  47. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۲۶۰
  48. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۲۶۱
  49. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۲۶۸
  50. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۳۳۰ ـ ۳۳۱
  51. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۲۹۵
  52. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۲۹۸ ـ ۳۰۱
  53. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۳۱۴
  54. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۳۰۶
  55. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۳۳۲
  56. جواهرالكلام، ج۱۸، ص۱۲ ـ ۱۳؛ الحدائق الناضرة ۱۴/ ۳۵۲ ـ ۳۵۴
  57. جواهر الكلام، ج ۱۷، ص۳۰۱
  58. جواهرالكلام، ج۱۵، ص۶۳
    • ۰ نظر
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.